شوشان - علی عبدالخانی:
چندین سال قبل در یکی از ادارات بودم که یک مرد عصبی و نامتعادل بلحاظ ظاهری، با بکارگیری الفاظ نامناسب و در حالی که یک گالن در دست داشت، وارد شد و بدون مقدمه اعلام کرد: چنانچه مطالباتم را ندهید خودم را از بین می برم. رئیس آن اداره فوراً از اتاقش بیرون آمد و بدون مقدمه به طرف آن شخص رفت و تاکید کرد که کاملاً حق با شماست. سپس دست آن مرد را گرفت و با خود به دفترش برد.
شاید ۲۰ دقیقه از جلسه آن دو نگذشته بود که آن شخصِ ناآرام بشکل شگفت انگیزی رام ! و آرام شده و در راه رفتن به سمت درب خروجی از کارکنان بخاطر استفاده از آن الفاظ ناشایست معذرت خواهی کرد.
به سمت مدیر مزبور رفتم و سئوال کردم: آیا طلب آن مرد را دادید که اینچنین شده است؟ ایشان گفت: خیر، پولی ندادم اما از ادبیات دستوری یا تهدیدآمیز نیز استفاده نکردم و بجای تهدید وی به شکایت، یا تکذیب مطالبات وی، صادقانه واقعیات و مشکلات اداره ام را به زبانی ساده و صمیمی با او در میان گذاشتم و قول دادم بمحض تامین مبلغ، طلب ایشان را در یک یا چند نوبت پرداخت نمایم.
با نگاهی به نمونه بالا درمی یابیم که مدیریت یک لباس یا پوشش که اگر بر تنِ هر شخص کنند، مدیر می شود، نیست. امروزه از مدیریت بعنوان یک هنر یاد می شود که این هنر نصیب هر شخصی که او را مدیر می نامند، نمی شود.
تجارب و دانش و شخصیت اجتماعی و تراز حرفه ای از جمله عوامل سازنده ی این هنر هستند.
بحران خشکسالی موجود بویژه در حوزه رودخانه کرخه لطمه های سنگینی متوجه برخی کشاورزان و دامداران کرد. در چنین وضع و فضایی جای مدیران هنرمند که قادرند با مخاطبان خاصِ خود رابطه ای از جنس بیانِ واقعیتها ایجاد کنند تقریباً خالی است.
حلقه ی موسوم به هنر مدیریتی که بتواند با مخاطبان یعنی کشاورزان و دامداران ارتباط برقرار کند و با ادبیاتی شفاف و قابل درک بدنبال اقناع آنان باشد، چنین حلقه ای به ندرت دیده می شود.
متاسفانه مدیران مرتبط همچون مدیرعامل سد کرخه که ثقلِ این موضوع به حیطه ی مدیریتی ایشان مربوط می شود، بجای نقش آفرینی اقناعی، تاکنون متوسل به استفاده از ادبیات و اطلاعات نموداری - دستوری آنهم بصورت مبهم و قطره چکانی شده است.
نگارنده در ۱۸ تیر جاری با درک کامل از حساسیت و اهمیت موضوع آب و آثار آن، با هدف کسب اطلاعات دقیق جهت انتقال به کشاورزان و دامداران، به اتفاق سایر همکاران رسانه ای به سد کرخه رفتیم اما نتیجه موردنظر بلایلی که پیشتر اعلام شد، محقق نشد.
سئوال من از یزدانی مدیرعامل سد کرخه که باعث انفعال و عصبانیت شدید ایشان نیز شد، این بود؛ *" با توجه به اینکه مخاطب اصلی ماجرای آب در چند هفته گذشته عموما کشاورزان و دامداران هستند، آیا عقلانی تر و حکیمانه تر نبود که یک واحد از تشکیلات شما بجای توسل به منطق ریاضی و آمار و نمودار که قابلیت اقناعی آنها برای قشر کشاورز و دامدار بسیار ضعیف است، اقدام به راه اندازی یک واحد حرفه ای در روابط عمومی با عنوان " گفتمان با مخاطبان " می نمودید؟
در کمال صداقت برای آن مدیرِ عامل شرح دادم که ارتباط رسانه ای پایدار و مستمر و متکی بر واقعیتهای موجود بجای ادبیات خشک و دستوری می توانست در همان ابتدای بحران کم آبی، بسیاری از سوءتفاهم های پیش آمده را مرتفع نماید.
برایشان تاکید نمودم که چنانچه یک واحد خلاق و علم ورز، نمودارها و سایر اطلاعات را بصورت شفاف و به زبانی قابل فهم تبدیل می کرد و سپس به اقشار مزبور منتقل می نمود، آیا با چنین تدبیری نمی توانستید مانع از شکلگیری بسیاری از ذهنیتها شوید؟
بعبارت دیگر آیا راه اندازی یک واحد که بتواند داده های علمی را آسان سازی کند و به مخاطبان واقعی عرضه نماید، واقعاً کاری سخت و غیرممکن بود که تشکیلات عریض و طویل سد هیچگاه در صدد انجام آن برنیامد؟.
خیلی جالب است که ایشان بدون توجه به قصد و غرض بنده از طرح این سئوال و اهمیت آن با توجه به حساسیت موضوع، پاسخی کلیشه ای که دال بر عدم درکِ بُعد اجتماعی قضیه ی آب است را به من ارایه نمود.
پاسخ وی که در حالت گاردگونه و همراه با عصبانیت شدید ایشان بود، به این شرح است: " امروزه در دنیا رقم و عدد حرف اول را می زند و دلیلی نسبت به تغییر یا تبدیل ادبیات آماری به زبان عامیانه دیده نمی شود و در هر حال اولویت ما تامین آب شُرب مردم است !! ".
جالب است که مدیرعامل جوان و پرانرژی! سد کرخه در ابتدای سخنانش، خود را نویسنده و عضو انجمن نویسندگان اندیمشک!! و آشنا به حوزه محیط زیست شناس و مطلع از ظرافتهای علم سیاست معرفی کرد اما در انجام موفق یک نشست خبری مبتنی بر احترام و تعاملِ متقابل ناکام ماند. شاید دلیل این وضعیت به عدم تناسب میان جایگاه مدیریتی و شخصی که در آن جایگاه قرار گرفته است، بازگردد.
در نتیجه همه مواردی که گفتیم، باید تاکید کنیم که احتمالاً در انتخاب مدیران پُستهای حساس همچون یک سد، حلقه ی مهمی به نام *" بُعد اجتماعی شخصیت یک مدیر "* کمتر مورد توجه قرار گرفته که ماحصل این نوع بی توجهی پدید آمدن چنین حالاتی است.
نگارنده بر این اعتقاد اصرار می ورزد که مدیریتهای قائم بر دستور و تحکّم ( بجای اقناع و خردورزی ) نمی توانند مانع از خلق تصورهای منفی نزد مخاطبان شوند. فراتر از آنچه گفته شد، گاهی نفسِ اظهارات ناصواب برخی مدیران، عامل بحران و از دلایل تحمیل هزینه به سیستم و سبب بدبینی یا بی اعتمادی مخاطبان نسبت به دستگاههای مربوطه محسوب می شوند.
موارد فوق نکات مهم و ظریفی هستند که امیدواریم مورد توجه دولت سید ابراهیم رئیسی قرار بگیرد.